اطلاعات سايت

رمز عبور را فراموش کردم ؟
آمار مطالب
کل مطالب : 16
کل نظرات : 13

بازديد امروز : 33 نفر
بارديد ديروز : 27 نفر
بازديد هفته : 234 نفر
بازديد ماه : 730 نفر
بازديد سال : 3,379 نفر
بازديد کلي : 24,284 نفر

افراد آنلاين : 2
عضويت سريع
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
کدهاي اختصاصي
پشتيباني
theme by
roztemp.ir
RSS

Powered By
Rozblog.Com
تبليغات
رزتمپ
آخرين ارسال هاي انجمن
عنوان پاسخ بازديد توسط
قلب مزرعهٔ زبان 0 71 arya

روزی و روزگاری دو برادر بودند که یکی ثروتمند و دیگری فقیر بود. برادر ثروتمند زرگر بود و قلبی شریر داشت. برادر فقیر برای تأمین زندگی جارو می‌ساخت و آدمی خوش‌قلب و درستکار بود. مرد فقیر دو فرزند داشت که دو پسر دوقلو بودند. آن‌ها مانند دو قطره آب کاملا به هم شباهت داشتند. این دو پسر گاه گاه به خانه عموی ثروتمند خود می‌رفتند. آن‌ها گاهی آن‌چه از غذایشان باقی مانده‌بود به آن دو می‌دادند که شکم خود را سیر کنند. یک روز که مرد فقیر به دنبال هیزم به جنگل رفته‌بود، پرنده‌ای طلایی رنگ و آن‌قدر زیبا را دید که تا آن هنگام پرنده‌ای بدان زیبایی ندیده‌بود. سنگی برداشت و به سوی پرنده انداخت. از قضا سنگ به پرنده خورد، اما فقط یک پر طلایی افتاد، پرنده پرواز کرد و رفت.

مرد پر طلایی را برداشت و 


ادامه مطلب
امتياز : نتيجه : 0 امتياز توسط 0 نفر مجموع امتياز : 0

برچسب ها : دوبرادر , داستان , ویلهلم گریم , یاکوب گریم , داستان دو برادر , اژدهای هفت سر , جنگل سحرآمیز , پادشاه و ملکه , شکارچی ,
بازديد : 103
[ چهارشنبه 1401/11/19 ] [ 10 ] [ ســـنـــجـــانـــی 🤍 ]
.: Weblog Themes By roztemp :.

درباره وبلاگ

این چنین است زندگی مردان بزرگ، مردانی که نور را از بالا دریافت کرده و آن را به دیگران که امکان دریافت آن را ندارند، باز می تابانند. آنها طلوع خورشید را بر بلندای کوه شاهد هستند و داستان آن را برای سایر همراهانشان که در پایین دره خواب هستند، نجوا می کنند، باشد که بیدار شویم. آن ها سعادت را فقط برای خود نمی خواهند، بلکه به هر کس که خواهان باشد می دهند. حضور آن ها جامعه را تغییر می دهد و در حضور آن ها انسان احساس می کند که می تواند مقدس باشد.
موضوعات
سنجانا
اســـلامـــی
جست و جو

رزتمپ