اطلاعات سايت

رمز عبور را فراموش کردم ؟
آمار مطالب
کل مطالب : 16
کل نظرات : 13

بازديد امروز : 42 نفر
بارديد ديروز : 64 نفر
بازديد هفته : 106 نفر
بازديد ماه : 954 نفر
بازديد سال : 3,603 نفر
بازديد کلي : 24,508 نفر

افراد آنلاين : 3
عضويت سريع
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
کدهاي اختصاصي
پشتيباني
theme by
roztemp.ir
RSS

Powered By
Rozblog.Com
تبليغات
رزتمپ
آخرين ارسال هاي انجمن
عنوان پاسخ بازديد توسط
قلب مزرعهٔ زبان 0 72 arya

Download
جنون المجانین تألیف قوام ‎الدین سنجانی خوافی (734-820ق) از نگاشته‌های صوفیانۀ اوائل سدۀ نهم هجری است که دربردارندۀ اطلاعات ارزنده‌ای از صوفیان آن روزگار، نحله‌های مذهبی و جریان‌های کلامی و نیز واردات و واقعات مولف است که با بیانی ادبی قلمی شده است. مولف، کوشیده تا مجالس و تأمّلات عرفانی خود را به شیوۀ پرسش و پاسخ، و اغلب به یاری تمثیل و زبان حال به مخاطب تفهیم کند و از این رهگذر به شرح و تأویل آیات، احادیث، اصطلاحات عرفانی و سروده‌ها پرداخته است. قصۀ شکارگاه (چهار برادر) و یا ابیات نخستین از غزل «داد جاروبی به دستم آن نگار...»، از نمونه‌های تأویل عرفانی‌ در محافل صوفیانۀ آن روزگارند که در جنون المجانین بازتاب داشته‌اند. خوافی با شرح مستوفی و نقد عقائد فرق اسلامی و نیز مفاهیم معرفت‌شناختی، بویژه در باب عقل و علم، انواع، حدود و ارتباط آنها با یکدیگر، از صبغۀ صرف عرفانی جنون المجانین کاسته و به دلیل ارادت به مولانا، در واپسین بخش، با ذکر غز‌ل‌هایی از کلیات شمس تبریزی به شیوۀ استقبال طبع‌آزمایی نموده است. جنون المجانین در چهار باب معتقدات، واردات، واقعات و اشعار نگارش یافته است. پژوهش حاضر می‌کوشد تا با نقد و بررسی اقوال و تأملات عرفانی قوام‎الدین خوافی به بازشناسی بخشی از منظومۀ معرفت شناختی این دانشور گمنام راه جسته و جنون المجانین را بر اساس دو نسخۀ نویافتۀ کهن به محک داوری درآورد
درباره : تصوف و عرفان ,
امتياز : نتيجه : 0 امتياز توسط 0 نفر مجموع امتياز : 1

برچسب ها : جنون المجانین , میرقوام الدین سنجانی , تصوف و عرفان , عرفان خراسان , امیرقوام الدین سنجانی , عرفای سنگان ,
بازديد : 188
[ یکشنبه 1401/11/16 ] [ 6 ] [ ســـنـــجـــانـــی 🤍 ]

حضرت خواجه ركن الدين ميرسلطان محمود سنجاني ملقب به شاه سنجان يكي از اوليا بزرگوار و اعاظم مشايخ و اقطاب متصوفه از پيشتازان و رهبران طريقه عاليه چشتيه در قرن پنجم و ششم هجري مي باشد. وي از سنجان(سنگان) خواف بوده و مقاماتی بس عالی و کرامات عجیب داشته و تربیت از خواجه مودود چشتی یافته .

 

نقل است که : وقتی حضرت شاه سنجان در چشت به خدمت خواجه مودود مشغول بوده هرگز در قریه ی چشت در وضو ساختن قیام ننموده ، هرگاه احتیاج به طهارت می شد از چشت بیرون می آمد و تکمیل طهارت می فرمود و باز می آمد .

 

در آن وقت به خواجه سنجان معروف بوده ، خواجه مودود فرمود که او را شاه سنجان گویند و از آن وقت به بعد به شاه سنجان معروف گردید .

 

مربي شان در طريقت و عرفان حضرت سيدالاوليا تاج العارفين سيد قطب الدين خواجه مودود چشتي حسني حسيني هروي از ائمه بزرگوار سلسله چشتيه است. محل تربيت روحاني و سير و سلوك عرفاني و تحصيل كمالات روحي ايشان به مدت 23سال در چشت شريف بوده است. اشعار فصيح و رباعيات بليغ او در كتب مشهور و افواه خلق مذكور است. اسفزاري در روضات الجنات و جامي در نفحات الانس تاريخ وفات او را در سال 597 هجري نوشته اند.

 

ای دل تو ز هیچ خلق یاری مطلب            

وز شاخ برهنه سایه داری مطلب

عزت ز قناعت است و خواری ز طمع        

با عزت خود بساز خواری مطلب

در اره چنان رو که سلامت نکنند            

با خلق چنان زی که قیامت نکنند

در مسجد اگر روی چنان رو که تو را         

در پیش نخوانند و امامت نکنند

مردان خدا میل به مستی نکنند           

خود بینی و خویشتن پرستی نکنند

آنجا که مجردان حق مِی نوشند             

خمخانه تهی کنند و مستی نکنند

خواهی که تو را رتبه ی ابرار رسد            

مپسند که از تو بر کس آزار رسد

از مرگ میندیش و غم رزق نخور           

كاين هر دو به وقت خویش ناچار رسد

 

حمداله مستوفي در تاريخ گزيده مي نويسد كه خواجه سنجان به چند نام موسوم و مشهور است از جمله شاه سنجان و سلطان سنجان كه شيخي صاحب وقت و كامل بوده است.

لازم به ذكر است كه عارف بزرگ اسلام شيخ سيف الدين باخرزي در اوايل عمرش به شرف صحبت شيخ الاسلام ركن الدين محمود سنجاني رسيده است.

 

وفات حضرت شيخ الاسلام خواجه ركن الدين محمود سنجاني در روز پنج شنبه 6شوال المعظم سال 593هجري به سن106 سالگي در شهر سنگان اتفاق افتاده است .

آرامگاه ايشان در شهر سنگان در كنار مسجدي با نام ايشان واقع است.

 

اينك چند رباعي  از ايشان به نقل از رياض العارفين: 

 

تاعشق جمال دوست درخانه ماست               

طاوس عمل کمیته پروانه ماست

آن روز که آشنا شدم با غم او                   

هرچیز که غیر اوست بیگانه ماست

 

كودك بودم هنوز با اندك سال           

كان شاه دل افروز به من گفت تعال

چون يافت دلم نور جمال ابدي             

شادي كردم ، نعره زدم، آمد حال

 

علمي كه حقيقتي است در سينه بود        

در سينه بود هر آنچه درسي نبود

صد خانه پر از كتاب كاري نايه         

بايد كه كتابخانه در سينه بود

 

 دوران حیات معرفت ماعجب می گذرد              

برخیز که دوران به تعب می گذرد

درجام طرب زباده ریز آب حیات                        

کز عمر تو روز رفت وشب میگذرد

 

تا مردبه تیغ عشق بی سر نشود                           

درحضرت معشوق مطهر نشود

هم دوست طلب کنی وهم جانخواهی                    

آری خواهی ولی میسر نشود

 

شاها دل آگاه گدایان دارند                

سررشته عشق بی نوايان دارند گ

نجی که زمین وآسمان طالب اوست                 

چون درنگری برهنه پایان دارند

درباره : سنجانا , تصوف و عرفان ,
امتياز : نتيجه : 0 امتياز توسط 2 نفر مجموع امتياز : 1

برچسب ها : خواجه رکن الدین محمود سنجانی , شاه سنجان , تصوف و عرفان , خواجه محمود سنجانی , شاه محمود سنجانی , میرسلطان محمود سنجانی , طریقت چشتیه ,
بازديد : 770
[ یکشنبه 1394/11/11 ] [ 11 ] [ ســـنـــجـــانـــی 🤍 ]
ׅ
دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت
آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو

گفتم ای عشق من از چیز دگر می‌ترسم
گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو

(#دیوان_شمس - غزل ۲۲۱۹)
.
.
.
مولانا، ياران و مریدان خود را به رياضت‌هاى شاقّ مرتاض‌گونه فرا نمى‌خواند؛ بلكه آنان را به آيين عشق و مهرورزى دعوت مى‌كرد.

بودا نيز در آغاز #سلوک، شش سال سخت‌ترين رياضت‌ها را در دل جنگل‌هاى انبوه هندوستان تحمل كرد؛ به‌طوری‌كه جز پوست و استخوانى از او باقى نمانده بود. بااين‌حال به اشراق (روشن‌بينی) نرسيد و دانست كه راه رسيدن به #حقيقت، رياضت‌هاى شاقّ نيست. او بعدها در بيان بى‌حاصل بودن آن اعمال گفت: "در آن شش سال گِرِه بر هوا مى‌زدم!" به این معنی که رياضت‌هايش بى‌نتيجه بود.

ابوسعيد هم پس از سال‌ها رياضت‌هاى سخت گفت: "در آن رياضت‌ها نه تنها نفْسم تربيت نشد، بلكه قوى‌تر هم شد! چون پيش خود مى‌گفتم اين منم كه سختی‌هاى رياضت را تاب مى‌آورم!"

مولانا مى‌دانست كه راه رسيدن به #روشن_بينی فقط در آيين "عشق" است؛ نه در اين رياضت‌ها. عشق، سوزاننده و گدازنده هر ناخالصی است.

انسان قبل از آنكه عشقى پيدا كند، فقط منِ خود را مى‌بيند، و طبعاً چنين شخصی رفتارش بر پايه ترس‌ها و محافظه‌كارى‌ها و منافع سطحى است. اما همين‌كه عشقى پيدا كند، منِ خود را توسعه مى‌دهد و اشخاص ديگر را نيز منِ خود مى‌شمارد و همچون خويشتن دوستشان مى‌دارد.

مسيح فرمود: "همسايه خود را همچون خويشتن دوست بدار." بدينسان عشق باعث مى‌شود كه حصارهاى ذهنی فرو ريزد و منِ انسان از زندان خودبينی رها گردد، و در وجود ديگران گسترش يابد تا بدانجا كه با كل #هستی يكى مى‌شود و عشق خود را به همه موجودات نثار مى‌كند. كسی را نمى‌آزارد و حتی راضی به آزار كسی هم نمى‌شود، چون آزار هركس، آزار خود اوست. ازاين‌رو همه مخلوقات، چه انسان‌ها، چه حيوانات و گياهان، از جانب او احساس امنيت مى‌كنند. آب و خاک را آلوده نمى‌كند، به محيط‌زيست آسيب نمى‌رساند، چون آسيب محيط‌زيست را آسيب به خود مى‌داند.

هدف #مولانا اينست كه آدمى به درجه‌اى از روشن‌بينی برسد كه#صلح، دستورالعمل زندگى او باشد. چنان‌كه فرمود:
" من كه صلحم دائما با اين پدر
اين جهان چون جنتستم در نظر "
درباره : تصوف و عرفان ,
امتياز : نتيجه : 0 امتياز توسط 0 نفر مجموع امتياز : 0

برچسب ها : عشق , ریاضت ,
بازديد : 98
[ جمعه 1401/11/28 ] [ 4 ] [ ســـنـــجـــانـــی 🤍 ]

Download 

مثنوي كتابي است كه چون رودخانه همواره جاري است 


كتابي است كه هر كسي در حد خود از آن گوهر حقايق مي ربايد و با آن حركت ميكند و با آن به درياي كمال ميرسد 

كتابي كه بدبختي و بيقراري و بيمار دلي و ايستايي و اضطراب را در اعماق جان
انسانها مي نگرد و سپس با يك حركت تند و عشق آفرين و شوق انگيز عرفاني موانع و حجابها و علل را از بيخ و بن بر ميكند 

و خوني تازه در عروق انسانها جاري ميكند تا شادمان و رقصان به سرزمین آزادی و رهایی و معنویت بي زمان و بي مكان پرواز كنند و آرامش همراه با سرور جاوداني يابند

هدف اصلي از نگارش اين اثر آشنايي خوانندگان گرامي به گنجينة گرانبهاي عرفان و تصوف اسلامی از زبان مولانا ميباشد 

و سعي شده است كه اهم مطالب مثنوي معنوي كه غالبا در خلال داستانهاي آن آمده, با زباني ساده همراه با پيامهاي مولانا بيان گردد 

تا شايد كليدي براي گشودن در اين گنجينة ارزنده باشد

درباره : تصوف و عرفان ,
امتياز : نتيجه : 0 امتياز توسط 0 نفر مجموع امتياز : 0

برچسب ها : مثنوی معنوی , مولانا , مولانا جلال الدین رومی , داستان مثنوی , تصوف و عرفان ,
بازديد : 113
[ چهارشنبه 1401/11/19 ] [ 3 ] [ ســـنـــجـــانـــی 🤍 ]

Download

از ميان كتابهايى كه اقوال اولياء و بزرگان در آن جمع آورى شده بود من به خواندن "تذكرة الاولیاء" شيخ عطار رحمه الله بسيار علاقه داشته و از خواندن آن استفاده‌های فراوانى میبردم. و با خود ميگفتم چه مى‌شود كه اگر تمامى كلمات اين بزرگان به صورت فصلهايى جداگانه درآورده شود تا استفاده آن براى همه راحت گردد

لذا من هم شروع به فصل بندى تقريبآ تمام كلمات مشايخ آن پرداختم و پس از آن به خاطر اينكه مطالب مفيد آن بيشتر گردد به همين دليل از كتابهاى بزرگان ديگرى
چون حجة الاسلام محمّد غزالى و امام عبدالقادر گيلاني و شيخ ابوالقاسم قشيرى و مولانا جلال الدين رومی و شيخ عطار نيشابور رحمهم الله تعالی ... نيز استفاده كردم

و گنجينه ای تقريبآ بینظیر از كلمات اين اولياء را جمع‌آوری نمودم.

انگيزه ديگر من در جمع‌آوری كلمات اين بزرگان اين بود كه از مشايخ و بزرگان تصوف همچون شيخ العارفين بايزيد بسطامى و شيخ جنيد بغدادى و شيخ
عبدالقادر گیلانی و امام محمد غزالى تصوف دچار چالشها و بعضى تغييرات
گرديد به طوريكه به كلى از مفاهيم اصلى آن كه تزكيه روح و اخلاق بود فاصله
گرفت و بازيچه و ذليل اعمال ناشايست بعضى از بی دینان و ملحدان گرديد

همان طور كه امام غزالى در احياءالعلوم ميفرمايد : عده‌اى از اباحتيان به نام تصوف فرايض را كنار گذاشتند و به محرمات دست میزدند و كلماتى را به اين بزرگان نسبت دادند كه خود آن بزرگان هم از آن شرم دارند.

لذا چند فصل اين كتاب را به نام تصوف و صوفى و معرفت و سنت و شريعت نامگذارى كردم تا آنان كه ادعاى تصوف كرده، تصوف حقيقى را از زبان رؤساى
طريقت و متصوفه بزرگ بشنوند؛

و آنان كه ادعاى معرفت كرده، معرفت را از زبان عارفان وارسته بيابند؛ و آنان كه از سنت پيامبر اكرم رو گردانى كرده، اهتمام اين بزرگان را به رعايت شريعت و سنت پيامبر بدانند. و به اين نكته پى ببرند كه در روز قيامت هر كس كه در متابعت سنت بيشتر بكوشد مقامش نيز بلندتر است.

تصوف نه آن است كه عده‌اى آن را كاملا رد مى‌كنند و نه آن كه عده‌اى آن را به بیراه كشانده اند

تصوف در يك كلمه تزكيه است، تزكيه اخلاق و صاف كردن درون براى خداوند:

قَدْ اَفْلَحَ مَنْ َزَّكاَها

شريعت، طريقت، حقيقت اين سه رفتار، اقوال و احوال پيامبر میباشند و بايد هر
سه را با هم داشت تا به خدا رسيد.

و جستجوى هر كدام به تنهايي فرد را به
حقيقت نمیرساند. كه كمال حقيقى در متابعت بى چون و چرا از پيامبر است و
بس.

در پايان از خداوند خواستاريم كه همه‌ى گناهان ما را بخشيده، و به ما اخلاص
وتقوى و صداقت عنايت بفرمايد.
رَبَّنَا اغفِرلِى وَلِوَالِدَىَّ وَ لِلمُؤمِنيِنَ يَومَ يَقُومُ الحِسَابُ

د.ماموستا سيّد زكريا حسينی

درباره : تصوف و عرفان , اســـلامـــی ,
امتياز : نتيجه : 0 امتياز توسط 0 نفر مجموع امتياز : 0

برچسب ها : تذکرة الاولیاء , تصوف , امام محمد غزالی , امام عبدالقادر گیلانی , شیخ ابوالقاسم قشیری , مولانا جلال الدین رومی , شیخ عطار نیشابوری , شیخ بایزید بسطامی , شیخ جنید بغدادی , طریقت , ماموستا سیدزکریا حسینی ,
بازديد : 108
[ دوشنبه 1401/11/17 ] [ 8 ] [ ســـنـــجـــانـــی 🤍 ]

انسان‌های اهل دل و ربانی، ستارگان پرفروغ آسمان هدایت و ارشاد هستند، ستارگانی که همواره بر روشنایی و درخشش و تابندگی‌شان افزوده می‌شود.


آنان گرمی‌بخش محفل‌ها و دل‌ها هستند که پرتو معنویت و فروزندگی‌شان سالکان راه حقیقت را به‌سوی بندگی و زندگی حقیقی رهنمون می‌گرداند.

به‌یقین هرکس در مجلس اهل دل با خلوص نیت و در جستجوی اصلاح بنشیند و با آنان مصاحب و همنشین گردد، در مسیر ارزش‌های معنوی و کمالات گام برداشته است و هرگز بی‌بهره نخواهد شد.

گِرد مستان گرد اگر می کم رسد بویی رسد 
گر که بویی هم نباشد صحبت ایشان بس است

اهل دل آنانی هستند که از تعلقات دنیا رسته و به حق پیوسته‌اند و پیوند دل را از صحبت اغیار گسسته و به حق دل بسته‌اند.

اهل دل آن کس که حق را دل دهد  
دل دهد آن را که دل را می‌دهد



مصاحبت اهل دل غبار خاطر را با آب پاکیزهٔ معنویت مصفا و مطهر می‌گرداند و زنگارهای غفلت و پیروی خواهشات را از صفحه دل می‌زداید.

مصاحبت با انسان‌های ربانی بسان باران رحمتی است که دل‌های مرده و خشکیده را طراوت و تازگی می‌بخشد وعطش درونی را فرو می‌نشاند.


همراهی با انسان‌های معنوی آدمی را با معنای واقعی زندگی آشنا می‌‌گرداند و او را به حقیقت آدمی می‌گرداند و راه و رسم بندگی خالصانه را می‌نمایاند.

مصاحبت با انسان‌های معنوی در واقع طی طریق به‌سوی سرچشمه‌های معرفت و خداشناسی است؛ زیرا آنان سالکان باتجربهٔ این راه خجسته بوده، همراهی با آنان به‌معنای پرتوگیری از چراغ معرفت آنان در ظلمات راه است.

قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن 
ظلمات است بترس از خطر گمراهی

مصاحبت با انسان‌های ربانی و اهل دل در راه رسیدن به تقوا و خداترسی ضرورتی انکارناپذیر است؛ زیرا خداوند عزوجل در این‌بارهٔ فرموده است: 

«یٰاَایُّهَاالَّذِیْنَ اٰمنُوا اتَّقُوااللهَ وَ کُوْنُوْا مَعَ‌الصّٰدِقِیْنَ»

مردان خدا پردهٔ پندار دریدند 
یعنی همه جا غیر خدا یار ندیدند

هر دست که دادند همان دست گرفتند  
هر نکته که گفتند همان نکته شنیدند

اگر کسی می‌خواهد هنری بیاموزد باید زیر دست استاد ماهر و خیرخواهی قرار گرفته، روزبه‌روز بر تجربه و مهارت خود بیفزاید تا هنری فراگیرد.

اگر کسی می‌خواهد دانش بیاموزد، پس باید در حلقۀ درس استاد و معلمی بنشیند و روزها را سپری کند تا در آن علم مهارت کسب کند. به همین شیوهٔ کسی که می‌خواهد راه حقیقت را در پیش گیرد و به اصلاح و درون‌کاوی خود بپردازد، باید کالای معنوی را از دکان ارباب معنا و اهل دل حاصل نماید.

همنشین اهل معنا باش تا 
هم عطا یابی و هم باشی فتا

تنها حاصل‌کردن علم برای رسیدن به مقصود کافی نیست.

چه بسا عالمانی که در وادی حیرت ره به‌سوی گمراهی برده، از مسیر حقیقی فاصله گرفته‌اند و نیز بسیاری در دام شبهات و شهوات گرفتار آمده خود گمراه شده و دیگران را نیز گمراه کرده‌اند.

پس همان‌گونه که اندیشه به غذای دانش نیاز دارد، روح آدمی بیش از آن به غذای معنوی و حرارت ایمانی نیاز دارد که این متاع گران‌بها را می‌توان در پرتو راهنمایی‌ها و ارشادات و مصاحبت‌های اهل معنا به‌دست آورد.

چند خوانی حکمت یونانیان 
حکمت ایمانیان را هم بخوان

صحت این حس بجویید از طبیب 
صحت آن حس بجویید از حبیب

صحت آن حس ز معمولی تن 
صحت این حس ز تخریب بدن

انسانی که لباس تظاهر و منیّت و ریا را از تن به‌در آورَد و عاجزانه در بزم گرم ارباب معرفت درآید، به صفای دل رسیده، پای استقامتش نخواهد لغزید.

فهم و خاطر تیزکردن نیست راه 
جز شکستن می نگیرد فضل شاه

کیمیا پیدا کن از مشت گلی 
بوسه زن بر آستان کاملی

صحبت از علم کتابی خوش‌تر است 
صحبت مردان حق آدمگر است

هر اندازه که انسان از اسباب حرارت دورتر گردد، به همان نسبت سوز سرما تن و جانش را می‌لرزاند و باد غفلت و سهل‌انگاری بر وی وزیدن می‌گیرد، پس راه چاره شتافتن به‌سوی مجالس ایمانی و روح‌پرور مردان خداست که گرمی‌بخش دل‌ها هستند.

اگر احساس شد در نمازها و رسیدن به نماز جماعت اهتمام چندانی نیست، برای اذکار و اعمال مسنون حس و حالی وجود ندارد، علم و دانش نمی‌تواند نهاد ناآرام را آرامش و سکون بخشد، بر زبان و چشم و گوش کنترلی نیست، حس خیرخواهی نسبت به انسان‌ها جایگاهی در دل ندارد، و روزبه‌روز سستی‌ها و غفلت‌ها افزون‌تر می‌گردد، پس راه حل آنست که آستین همت بالا زده اوقاتی را در محفل نورانی اهل دل باید سپری کرد و در مصاحبت و همراهی آنان به مداوای امراض روحانی پرداخت.

قال را بگذار و مرد حال شو 
پیش مرد کاملی پایمال شو

✒مولانا عبداللطیف نارویی استاد دارالعلوم مکی زاهدان






درباره : تصوف و عرفان ,
امتياز : نتيجه : 0 امتياز توسط 0 نفر مجموع امتياز : 0

برچسب ها : اهل دل , همنشینی با اولیاء , مولانا عبداللطیف نارویی ,
بازديد : 112
[ شنبه 1401/11/15 ] [ 3 ] [ ســـنـــجـــانـــی 🤍 ]
.: Weblog Themes By roztemp :.

درباره وبلاگ

این چنین است زندگی مردان بزرگ، مردانی که نور را از بالا دریافت کرده و آن را به دیگران که امکان دریافت آن را ندارند، باز می تابانند. آنها طلوع خورشید را بر بلندای کوه شاهد هستند و داستان آن را برای سایر همراهانشان که در پایین دره خواب هستند، نجوا می کنند، باشد که بیدار شویم. آن ها سعادت را فقط برای خود نمی خواهند، بلکه به هر کس که خواهان باشد می دهند. حضور آن ها جامعه را تغییر می دهد و در حضور آن ها انسان احساس می کند که می تواند مقدس باشد.
موضوعات
سنجانا
اســـلامـــی
جست و جو

رزتمپ